پيام
+
زمان در حال گذر است...
ومن تمام لحظاتم را
صرف تو ميکنم...
خاطرات شيرينت پير نمي شوند
بلکه...
لحظه به لحظه پيرترم ميکند...
و من هر روز زندگي ميکنم
اين مردگي را...
دلم براي ديروز هايمان
تنگ شده...
"دلنوشته ي شهربانو ي تنهاي قصه ي ما"
هايدي
96/9/6

يک فنجان آرامش
786زمان در تکاپوي رفتن هيسه.و مو مي چه پرون نه تي سن شيکنه درم.تي خاطرات نشونه،اما مي شيرني عمر شودره.و مو کاله سه درم.و هر روز که وي ري سينم.مي مرگه ده درم.مي دل تي سن کوش تاي بوبي.کورا هي سي که.کورا هي سي که583
*رز آبي*
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} بسيار عالي،ممنونم از شما